loading...

موضوعات ناب روانشناسی

reza بازدید : 45 پنجشنبه 07 مهر 1401 نظرات (0)

اختلال وسواس فکری-اجباری یا OCD یک اختلال روانپزشکی جدی است که شامل افکار غیرقابل کنترل و تکرار شونده به نام وسواس، علاوه بر رفتارهای غیرعادی و تکراری معروف به اجبار است.

افراد مبتلا به این اختلال ممکن است در کار یا مدرسه مشکلاتی را تجربه کنند. آنها حتی ممکن است در انجام کارها به دلیل افکار وسواسی مداوم یا رفتارهای اجباری خود دچار مشکل شوند. خوشبختانه، با رویکردهای مناسب، OCD را می توان به طور موثر مدیریت کرد. یاد بگیرید چگونه بر OCD خود غلبه کنید.

یک درمانگر واجد شرایط را در منطقه خود پیدا کنید. OCD نیاز به درمان حرفه ای فشرده دارد. اگر مشکوک هستید که از این اختلال رنج می برید، باید به دنبال ارائه دهنده درمانی باشید که تجربه کار با بیماران OCD را داشته باشد. این شخص شما را ارزیابی می کند تا تأیید کند که واقعاً علائم OCD را تجربه می کنید. او همچنین تعیین خواهد کرد که آیا شما از یک بیماری روانی دیگری نیز رنج می برید.

گزینه های درمانی خود را مورد بحث قرار دهید. پس از تشخیص قطعی اختلال وسواس فکری-اجباری، باید از ارائه دهنده سلامت روان خود در مورد روش های درمانی مختلف سوال کنید. مانند بسیاری از اختلالات روانی، OCD بهتر است از طریق درمان، داروها یا ترکیبی از این دو رویکرد درمان شود.

برای درمان وسواس عملی خود و یا شناسایی آن توسط مشاوران کارآزموده کلیک کنید.

دریابید که کدام اشکال درمانی برای شما در دسترس است. قبلا تصور می شد OCD به درمان مقاوم است. اخیراً رویکردهای درمانی مختلفی برای درمان این اختلال ایجاد شده است. با درمانگر خود صحبت کنید که کدام گزینه برای شما مناسب است.


گزینه‌های درمانی که مؤثرترین کار را دارند عبارتند از درمان‌های شناختی/رفتاری (CBT) و نوعی از CBT به نام درمان‌های پیشگیری از مواجهه/پاسخ (ERP). این درمان‌ها برای کمک به فرد مبتلا به OCD برای مدیریت افکار وسواسی و همچنین قرار دادن او در موقعیت‌های ناراحت‌کننده طراحی شده‌اند.

از درمانگر خود بپرسید که آیا داروها به علائم شما کمک می کنند. اگر درمانگر شما دارو را توصیه می کند، باید یک قرار ملاقات با روانپزشک تعیین کنید تا در مورد اینکه کدام نسخه برای شما مناسب است، صحبت کنید.[3]مهارکننده‌های بازجذب سروتونین (SRIs) و مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) معمولاً برای بیماران مبتلا به OCD تجویز می‌شوند.

به خاطر داشته باشید که داروها ممکن است 8 تا 12 هفته طول بکشد تا هر گونه بهبودی را نشان دهند. اگر برای شما دارو تجویز شده است، مصرف آنها را خیلی زود قطع نکنید زیرا فکر می کنید که اثربخش نیستند. به آنها زمان مناسب بدهید.

همیشه قبل از هر گونه تغییر در رژیم دارویی خود با روانپزشک خود صحبت کنید.همچنین باید با پزشک خود تماس بگیرید تا از عوارض جانبی دارو مطلع شود.

به یک گروه پشتیبانی بپیوندید. گروه های حمایتی اغلب توسط درمانگرانی که برای درمان OCD آموزش دیده اند یا توسط افرادی که علائم OCD را غلبه کرده اند هدایت می شوند. شرکت در یک قالب گروهی می تواند به شما کمک کند کمتر با این اختلال احساس تنهایی کنید و حتی نکات مفیدی در مورد نحوه مدیریت علائم دیگران به شما آموزش دهد.

مدیریت وسواس و اجبار
افکار خود را بپذیرید و ادامه دهید

OCD با مقاومت شما در برابر افکار وسواسی و همچنین واکنش های عاطفی منفی شما به آنها رشد می کند. اگر وسواس دارید، سعی نکنید با افکار وسواسی استدلال کنید زیرا این فقط علائم شما را تشدید می کند. OCD مملو از افکار مزاحم و غیرمنطقی است و شما نمی توانید راه خود را به سمت آرامش استدلال کنید.


سعی کنید از پذیرش آگاهانه برای مقابله با این مسائل استفاده کنید. احساسات ناخوشایند خود را بپذیرید و اجازه دهید، و فقط آنها را بدون قضاوت یا واکنش به آنها مشاهده کنید. سپس، بر روی لحظه حال و تمام احساسات خود تمرکز کنید. اگر مشغول تمرکز بر اینجا و اکنون هستید، زمانی برای نگرانی در مورد آینده نخواهید داشت.

پذیرش و موافقت با افکار وسواسی ممکن است مفید باشد. احتمال تحقق ترس شما را در نظر بگیرید و سعی کنید با این احتمال سازش کنید. به عنوان مثال، اگر فکر وسواس گونه ای در مورد مرگ بر اثر ذات الریه در اثر لمس سبد خرید دارید، جهان فردا به پایان می رسد، یا شهاب سنگی روی شما و خانواده شما سقوط می کند، می توانید بگویید: "خب، این سناریوها همه ممکن است، اما احتمال وجود دارد.

همه این موقعیت‌هایی که اتفاق می‌افتند بسیار کم هستند. مهم نیست که چه باشد، آنچه را که نمی‌توانم کنترل کنم را رها می‌کنم، نگران این احتمالات نباشم و از هر زمانی که برایم باقی مانده لذت می‌برم. به این ترتیب، اگر هر یک از این چیزها اتفاق بیفتد، حداقل به من خوش می گذرد و آخرین لحظاتم را به خوبی سپری می کنم. اکنون این افکار و نیازم به اطمینان مطلق را رها خواهم کرد

فهرستی از عواملی که باعث حواس پرتی می شوند تهیه کنید

مانند سایر اشکال اضطراب، می توانید علائم OCD خود را با تغییر توجه خود مدیریت کنید. هنگامی که به نظر می رسد وسواس ها و رفتارهای بی وقفه به نتیجه می رسند، با تمرکز مجدد توجه خود را منحرف کنید.

ایجاد فهرستی از فعالیت های مفیدی که ممکن است به عنوان حواس پرتی عمل کنند، مفید است. به عنوان مثال، ممکن است تماس با یک دوست، بردن سگ خود به پیاده روی، شنا کردن، گوش دادن به موسیقی یا هر تفریح ​​دیگری که از آن لذت می برید، استفاده کنید.

با درگیر شدن در فعالیت های حواس پرتی، هوس ها را حداقل 15 دقیقه به تاخیر بیندازید. در پایان دوره زمانی، افکار و تمایلات خود را بررسی کنید. اگر همچنان قوی هستند، فعالیت را ادامه دهید تا بتوانید وسواس ها و اجبارها را تا حد امکان به تعویق بیندازید.

خود را به آرامی و به تدریج در معرض ترس های خود قرار دهید

اجبار اغلب برای محافظت از شما در برابر برخی ترس ها انجام می شود. پیش از این، ممکن است برای جلوگیری از رفتارهای اجباری سعی کرده باشید از هر یک از ترس های خود دوری کنید. متأسفانه، وقتی از ترس‌های خود اجتناب می‌کنید، دامنه آن‌ها فقط بزرگ‌تر می‌شوند.

خود را در معرض یکی از محرک های خود قرار دهید. فرض کنید روی مبل نشسته اید و تلویزیون تماشا می کنید و ناگهان می پرسید که آیا در را قفل کرده اید یا خیر. با احساس اضطراب بدون تسلیم شدن در میل بنشینید. تا جایی که می توانید مقاومت کنید. وقتی تسلیم شدید، سعی کنید تکرارهای بازرسی درب را محدود کنید. با گذشت زمان، هنگام مواجهه با آن محرک، باید کمتر و کمتر احساس اضطراب کنید.

مانند آموزش مواجهه و پیشگیری از پاسخ که ممکن است با درمانگر خود انجام دهید، همچنین می توانید به طور سیستماتیک خودتان را در معرض موقعیت های ناراحت کننده قرار دهید. مطمئن شوید که این کار را فقط زمانی انجام می دهید که با درمانگر خود با موفقیت تمرین کرده باشید و راهبردهای مقابله ای را مشخص کرده باشید که اگر اضطراب بیش از حد شد، آن را تکمیل کنید.

reza بازدید : 55 جمعه 28 مرداد 1401 نظرات (0)


همجنس گرایی ، علاقه و جذب جنسی به اعضای جنس خود. اصطلاح همجنس گرا اغلب به عنوان مترادف برای همجنس گرا استفاده می شود. همجنس گرایی زنان اغلب به عنوان لزبینیسم شناخته می شود.

در زمان‌های مختلف و در فرهنگ‌های مختلف ، رفتار همجنس‌گرایانه به‌طور گوناگون مورد تأیید، تحمل، مجازات و ممنوعیت قرار گرفته است. همجنس گرایی در این کشور غیر معمول نبودیونان باستان ورم ، و روابط بین مردان بزرگسال و نوجوان به ویژه در سال های اخیر به کانون اصلی کلاسیک نویسان غربی تبدیل شده است.

یهودی-مسیحی و همچنین فرهنگ های مسلمان عموماً رفتار همجنس گرایی را گناه تلقی کرده اند. زیادیهودی وبا این حال، رهبران مسیحی تمام تلاش خود را کرده اند تا روشن کنند که این اعمال هستند و نه افراد یا حتی «تمایل» یا «جهت گیری» آنها که اعتقاداتشان ممنوع است. دیگران - از جناح های درون جریان اصلیپروتستانیسم به سازمان‌های اصلاح‌طلب به دلایل الهیاتی و همچنین اجتماعی، از پذیرش کامل همجنس‌گرایان و روابط آنها حمایت کرده‌اند. این موضوع باعث ایجاد انشعابات آشکار در برخی فرقه ها شده است.

تحولات مدرن


نگرش ها نسبت به همجنس گرایی عموماً در جریان است، تا حدی در نتیجه افزایش فعالیت سیاسی ( نگاه کنید به جنبش حقوق همجنس گرایان ) و تلاش همجنس گرایان برای اینکه آنها را نه به عنوان شخصیت های ناهنجار، بلکه تنها در جهت گیری جنسی خود با افراد «عادی» متفاوت نگاه کنند . دیدگاه های متضاد همجنس گرایی - به عنوان یک رفتار جنسی متفاوت اما عادی انسان از یک سو، و به عنوان رفتار انحرافی روانشناختی از سوی دیگر - در اکثر جوامع در قرن بیست و یکم وجود دارد، اما آنها تا حد زیادی (به معنای حرفه ای) حل شده اند. بیشتر کشورهای توسعه یافته رابه عنوان مثال، انجمن روانپزشکی آمریکا در سال 1973 "همجنس گرایی خود-سنتونیک" (وضعیت فردی که از همجنسگرایی خود راضی است) را به عنوان یک بیماری روانی طبقه بندی کرد. همجنس گرایی از طریق دعا، مشاوره و اصلاح رفتار. با این حال، ادعای موفقیت آنها بحث برانگیز است. هر جا که بتوان عقیده را آزادانه بیان کرد، احتمالاً بحث در مورد همجنس گرایی ادامه خواهد داشت.

برگزیده نظریه های همجنس گرایی


روانشناسان در قرن 19 و 20، که اکثر آنها همجنس گرایی را به عنوان نوعی بیماری روانی طبقه بندی می کردند، نظریه های مختلفی در مورد منشاء آن ارائه کردند. روانشناس قرن نوزدهمریچارد فون کرافت ابینگ ، که روان‌پریشی جنسی (1886) او خودارضایی، سادو-مازوخیسم، و "شهوت کشی" را در فهرست انحرافات جنسی خود گنجانده بود، آن را منشا وراثت می‌دانست. معاصر اوزیگموند فروید آن را در نتیجه تعارضات رشد روانی-جنسی، از جمله همذات پنداری با والدین جنس مخالف توصیف کرد. دیگران به تأثیرات اجتماعی و رویدادهای فیزیولوژیکی در رشد جنین به عنوان منشاء احتمالی نگاه کرده اند. این احتمال وجود دارد که بسیاری از موارد همجنسگرایی ناشی از ترکیبی از عوامل ذاتی یا اساسی و تأثیرات محیطی یا اجتماعی باشد.

در قرن بیست و یکم، بسیاری از جوامع با صراحت بیشتر در مورد مسائل جنسی و اعمال جنسی بحث می کردند. همراه با پذیرش فزاینده همجنس گرایی به عنوان بیان رایج تمایلات جنسی انسان، باورهای دیرینه درباره همجنس گرایان شروع به از دست دادن اعتبار کرده بود. راکلیشه های همجنس گرایان مرد به عنوان ضعیف و زنانه و لزبین ها به عنوان مردانه و پرخاشگر، که اخیراً در دهه 1950 و اوایل دهه 60 در غرب رایج بود، تا حد زیادی کنار گذاشته شده است.


در ایالات متحده آمریکا در قرن بیستم ، میدانی به نامتحقیقات جنسی در میان علوم اجتماعی و رفتاری در تلاش برای بررسی عمل جنسی واقعی ایجاد شد. محققینی مانندآلفرد کینزی گزارش داد که فعالیت همجنس‌بازی یک الگوی مکرر در نوجوانی، هم در بین مردان و هم در زنان بود.

گزارش کینزی در سال 1948به عنوان مثال، دریافتند که 30 درصد از مردان آمریکایی بالغ در میان آزمودنی‌های کینزی درگیر برخی از فعالیت‌های همجنس‌گرایانه بوده‌اند و 10 درصد گزارش کرده‌اند که عمل جنسی آن‌ها منحصراً برای مدت حداقل سه سال بین سنین 16 تا 55 سالگی همجنس‌گرا بوده است. تقریباً نیمی از زنان در این مطالعه فعالیت عمدتاً همجنس گرا را گزارش کردند. روش‌ها و نتیجه‌گیری‌های تحقیقاتی کینزی بسیار مورد انتقاد قرار گرفته‌اند، و مطالعات بیشتر نتایج متفاوت و متفاوتی را به همراه داشته است.

طیف وسیعی از نظرسنجی‌های اخیر، در مورد رفتار عمدتاً همجنس‌گرا و همچنین تماس جنسی همجنس‌گرا در بزرگسالی، نتایجی را به‌دست آورده‌اند که هم بالاتر و هم پایین‌تر از نتایجی است که کینزی شناسایی کرده است. به جای دسته بندی افراد به صورت مطلق به عنوان همجنسگرا یا دگرجنسگرا،جهت گیری های انحصاری هر دو نوع افراط را تشکیل می دهند.

اکثر مردم را می توان در یک نقطه در هر دو طرف از نقطه میانی طیف شناسایی کرد و دوجنسه ها (کسانی که به افراد از هر جنس پاسخ جنسی می دهند) در وسط قرار دارند. فعالیت همجنس گرایی موقعیتی تمایل دارد در محیط هایی مانندزندان‌هایی که در آن هیچ فرصتی برای تماس دگرجنس‌گرایان وجود ندارد.


مسائل معاصر


همانطور که در بالا ذکر شد، جوامع مختلف واکنش های متفاوتی به همجنس گرایی نشان می دهند. در بیشتر آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین ، موضوع و رفتار هر دو تابو در نظر گرفته می‌شوند، به استثنای اندکی که در مناطق شهری وجود دارد. در کشورهای غربی، نگرش ها تا حدودی لیبرال تر بود. اگرچه موضوع همجنس گرایی در اوایل قرن بیستم در مجامع عمومی کمتر مورد بحث قرار گرفت، در اواخر قرن بیستم در بسیاری از کشورهای غربی به یک موضوع سیاسی تبدیل شد.

این امر به ویژه در ایالات متحده صادق بود، جایی که جنبش حقوق همجنس گرایان اغلب به عنوان شاخه ای از جنبش های مختلف حقوق مدنی در دهه 1960 دیده می شود. پس از سال 1969مشورش های استون وال ، که در آن پلیس شهر نیویورک به یکبار همجنس گرایان و با مقاومت مستمر روبرو شدند، بسیاری از همجنس گرایان جرأت یافتند تا خود را به عنوان مردان همجنس گرا یا لزبین برای دوستان، اقوام و حتی برای عموم مردم معرفی کنند.

در بیشتر آمریکای شمالی و اروپای غربی ، جمعیت دگرجنس‌گرا برای اولین بار از جوامع همجنس‌گرایان و همجنس‌گرایان آگاه شدند. بسیاری از همجنس‌گرایان و همجنس‌گرایان خواستار رفتار برابر در شیوه‌های استخدام، مسکن و سیاست‌های عمومی شدند. در پاسخ به فعالیت آنها، بسیاری از حوزه های قضایی قوانینی را برای ممنوعیت وضع کردندتبعیض علیه همجنس‌بازان، و تعداد فزاینده‌ای از کارفرمایان در آمریکا و کشورهای اروپایی موافقت کردند که مزایای « شریک خانگی » مشابه مراقبت‌های بهداشتی، بیمه عمر و در برخی موارد، مزایای بازنشستگی در دسترس زوج‌های متاهل دگرجنس‌گرا را ارائه دهند.

اگرچه شرایط برای همجنس‌گرایان عموماً در بسیاری از اروپا و آمریکای شمالی در اواخر قرن بیست و یکم، در سایر نقاط جهان بهبود یافته بود.خشونت علیه همجنسگرایان ادامه یافت. برای مثال، در نامیبیا، به افسران پلیس دستور داده شد که همجنس گرایان را «از بین ببرند». دانشجویان همجنس گرا در دانشگاه کارائیب شمالی جامائیکا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و یک گروه ضد همجنس گرا در برزیل به نام آکوردا کوراکائو ("بیدار، عزیز") مسئول قتل چندین همجنس گرا شد. در اکوادور یک گروه حقوق همجنس‌بازان به نام Quitogay ایمیل‌های تهدیدآمیز زیادی دریافت کرد که مورد حمایت عفو بین‌الملل قرار گرفت.


حتی در بخش‌هایی از جهان که خشونت فیزیکی وجود ندارد ، عدم تحمل همجنس‌گرایی اغلب ادامه دارد. با این حال، نشانه هایی از تغییر وجود دارد. در یکی از این موارد، آلبانی قوانین لواط خود را در سال 1995 لغو کرد و زوج‌های همجنس‌گرا در آمستردام در سال 2001 طبق قوانینی که دگرجنس‌گرایان را حاکم می‌کند ، به طور قانونی ازدواج کردند .ازدواج (به جای قوانینی که به آنها اجازه «ثبت نام» یا تشکیل شراکت «داخلی» می داد). در اواخر قرن بیستم، مردان و لزبین‌های همجنس‌گرا با افتخار گرایش جنسی خود را به تعداد فزاینده‌ای آشکار کردند. برخی دیگر، به‌ویژه آنهایی که در انظار عمومی هستند، گرایش جنسی خود را در رسانه‌ها و برخلاف میلشان توسط فعالان له یا علیه حقوق همجنس‌گرایان فاش کردند - رویه‌ای بحث‌برانگیز که به عنوان «بیرون‌بازی» شناخته می‌شود.

یکی از مسائلی که در دو دهه آخر قرن بیستم و پس از آن برای مردان همجنسگرا مطرح شد. در سایر نقاط جهان ایدز عمدتاً از طریق رابطه جنسی دگرجنس گرا منتقل می شد، اما در ایالات متحده و در برخی از مراکز اروپایی این بیماری به ویژه در جوامع همجنس گرایان شهری شایع بود.

در نتیجه همجنس گرایان در خط مقدم حمایت از تحقیق در مورد این بیماری و حمایت از قربانیان آن از طریق گروه هایی مانندبحران سلامت مردان همجنس گرا در شهر نیویورک.

رمان نویس و نمایشنامه نویسلری کرامر ، که معتقد بود به حضور تهاجمی‌تر نیاز است، این سازمان را تأسیس کردائتلاف ایدز برای رها کردن قدرت (ACT UP)، که شروع به ترویج اقدامات سیاسی، از جمله گردش، از طریق شعب محلی در شهرهایی مانند نیویورک ، لس آنجلس، سانفرانسیسکو ، واشنگتن، دی سی و پاریس کرد. این بیماری همچنین تلفات سنگینی را بر جوامع هنری در این مراکز وارد کرد، و عملاً هیچ یک از آثار هنری مردان همجنس‌گرا در اواخر قرن بیستم از این موضوع و احساس فقدان بزرگ دست نخورده بود.


لزبین ها، به ویژه آنهایی که درگیر مواد مخدر داخل وریدی و تجارت جنسی نیستند، احتمالاً گروهی بودند که کمترین تأثیر را از ایدز داشتند. با این حال، اکثریت با مردان همجنس‌گرا تمایل به داشتن جایگاهی امن در جامعه جهانی را داشتند که ترس از خشونت، مبارزه برای رفتار برابر تحت قانون، تلاش برای ساکت کردن، و هر شکل دیگری از رفتار مدنی که در آن به چالش کشیده نمی‌شد. شهروندی درجه دو را تحمیل می کند.

منابع:

https://www.britannica.com/topic/homosexuality

reza بازدید : 71 شنبه 15 مرداد 1401 نظرات (0)

پذیرش فرزندخواندگی یک فرآیند قانونی است که به برقراری روابط خانوادگی بین فرزندخوانده (فرزند) و فرزندخوانده (والدین) کمک می کند. در حالی که فرزندخواندگی یک ژست شریف است، برخی از مشکلات فرزندخواندگی می تواند این روند را دشوار کند. با این حال، اگر به درستی فرآیند فرزندخواندگی مختص قوانین فرزندخواندگی کشورتان را درک کنید، به راحتی می توانید بر این چالش ها یا مشکلات غلبه کنید و بتوانید به تربیت فرزند و پیشرفت فرزند خوانده خود بپردازید.

به طور کلی، پذیرش می تواند باز یا بسته باشد. در یک فرزندخواندگی باز، والدین فرزندخوانده با والدین یا خانواده متولد شده در تماس هستند. از سوی دیگر، هیچ تماسی بین والدین متولد شده و والدین خوانده در یک فرزندخواندگی بسته وجود ندارد. از آنجایی که هر دو روش پذیرش کاملاً متفاوت هستند، درک هر روش و مشکلاتی که ممکن است ایجاد کنند برای تصمیم گیری آگاهانه ضروری است.


در ادامه بخوانید تا بدانید که ما شما را از مشکلات و چالش‌های مختلفی که ممکن است در طول فرآیند پذیرش با آن‌ها مواجه شوید، راهنمایی می‌کنیم.

چالش ها و مشکلات پذیرش فرزندخواندگی

1. چالش های مالی:

جنبه های مالی پذیرش به آژانسی که برای این فرآیند انتخاب می کنید بستگی دارد. اگر یک آژانس خصوصی فرزندخواندگی را انتخاب کنید، ممکن است مجبور شوید از نظر هزینه فرزندخواندگی و سایر هزینه‌ها در مقایسه با هر آژانس دولتی در ایالت/کشورتان، بیشتر بپردازید. اگر فرزندی را که تبعه خارجی است به فرزندخواندگی می پذیرید، برای پرداخت بیشتر آماده شوید.

در صورت پرداخت هزینه های صورتحساب بیمارستان/پزشکی مادر تولد، هزینه های مالی شما می تواند افزایش یابد. هزینه های واقعی شما به موقعیت خاص شما بستگی دارد. همچنین باید هزینه های وکالت و هر گونه هزینه متفرقه دیگری را که ممکن است در طول فرآیند پذیرش متحمل شوید، بپردازید.

2. چالش های حقوقی:

بسیار مهم است که همه قوانین قانونی مربوط به فرزندخواندگی در کشور خود را بدانید و درک کنید. اطمینان حاصل کنید که هر دو والدین از فرزندخواندگی چه باز و چه بسته مطلع هستند. اگر مادر تولد بدون مشورت با پدر مادری که هنوز از حقوق خود در قبال کودک چشم پوشی نکرده است، قبول کرده است که فرزند خود را به فرزندخواندگی تحویل دهد، ممکن است با مشکلات قانونی زیادی روبرو شوید.

3. پذیرش بین کشوری

در مورد فرزندخواندگی بین کشوری، ممکن است با مشکلات مختلفی روبرو شوید، زیرا این نوع فرزندخواندگی تحت پیش‌نمایش قانونی کشور محل تولد کودک و همچنین کشور والدین فرزندخوانده قرار می‌گیرد.
ممکن است لازم باشد در مورد شرایط خاص ویزا بدانید. همچنین ممکن است لازم باشد قوانین مربوط به فرزندخواندگی بین المللی را بدانید. به عنوان مثال، شهروندان ایالات متحده در حال حاضر مجاز به فرزندخواندگی از برخی کشورها مانند فیجی، سنگال، رواندا و چند کشور دیگر نیستند.

4. چالش های سلامت:

چالش های بهداشتی فرزندخواندگی می تواند هر گونه مشکل پزشکی با فرزند خوانده باشد.

در فرزندخواندگی های بسته، ممکن است نتوان تمام اطلاعات مربوط به تاریخچه سلامت کودک را به دست آورد. حتی اگر این یک فرزندخواندگی باز باشد، ممکن است پدر مادر غایب باشد و دسترسی به تاریخچه پزشکی کامل کودک دشوار شود. این ممکن است بعداً باعث ایجاد مشکلاتی در مراقبت صحیح از کودک شود. به عنوان فرزندخوانده، ممکن است نتوانید جنبه های مالی مراقبت های بهداشتی کودک را ارزیابی کنید. این ممکن است برای فرزندخواندگی های بین المللی که ممکن است تصویر کاملی از سلامت کودک دریافت نکنید نیز صادق باشد. این موضوع می تواند چالش های زیادی را به همراه داشته باشد. شما ممکن است از نظر مالی یا عاطفی آماده مراقبت از یک کودک بیمار یا کودکی با شرایط پزشکی جدی نباشید. یا ممکن است به بودجه مورد نیاز برای مراقبت های پزشکی کودک دسترسی نداشته باشید.

برخی از مشکلات بهداشتی در مورد فرزندخواندگی ممکن است تحت پوشش بیمه شما نباشد. شاید به دلیل موقعیت شغلی یا کاری خود، زمان لازم برای مراقبت از کودکی را نداشته باشید که نیاز به مراقبت مداوم پزشکی یا حتی پول برای استخدام پرستار برای مراقبت از کودک در منزل دارد.
والدین خوانده همچنین حق دارند بدانند که آیا کودک به دلیل سوءمصرف الکل/مواد مخدر مادر متولد شده در دوران بارداری خود تاخیر در رشد داشته است یا خیر.

نگرانی های دیگر می تواند در مورد هر غفلتی که ممکن است کودک در سال های اولیه زندگی از آن متحمل شده باشد یا در مورد بیماری های ارثی او باشد. عدم دریافت چنین اطلاعاتی می تواند برای والدین فرزندخوانده مشکل ساز شود.


5. چالش های عاطفی:

فرزندخواندگی چالش های عاطفی بسیاری را برای کودک، والدین و خانواده و والدینی که متولد می شوند، به همراه دارد.

فرزند خوانده ممکن است نتواند با خانواده شما سازگار شود و بالعکس. این اغلب ممکن است زمانی اتفاق بیفتد که شما یک فرزند بزرگتر را به فرزندی قبول می کنید.
ممکن است متوجه شوید که قادر به مقابله با چالش های منحصر به فرد فرزندخواندگی فرزندخوانده نیستید.


در صورت فرزندخواندگی بسته، مادر یا والدین متولد شده هیچ تماسی با فرزند خود یا خانواده فرزندخوانده ندارند. این ممکن است از نظر عاطفی برای آنها آزمایش باشد.
همین امر می‌تواند چالش‌هایی را برای کودک به همراه داشته باشد، زیرا او بزرگ‌تر می‌شود و در مورد والدین تولدش و حس هویتش کنجکاو می‌شود. برای کودکانی که به فرزندخواندگی می‌خوانند، می‌تواند بسیار چالش‌برانگیز باشد که هیچ دسترسی یا ایده‌ای در مورد بخش بزرگی از زندگی خود نداشته باشند. این مشکلات می تواند کل خانواده را تحت تاثیر قرار دهد. اولاً ممکن است کودک در مضیقه باشد و همه خانواده را ناراحت کند.

دوم، این مسائل هویتی می تواند به صورت مشکلات روانی مانند افسردگی، اختلالات خوردن، عزت نفس پایین و دیگران ظاهر شود. کودک ممکن است اغلب در مورد دلایلی که والدین مادرزادش او را برای فرزندخواندگی به او داده اند تعجب کند. ندانستن پاسخ این سوال به تنهایی می تواند از نظر عاطفی برای کودک استرس زا باشد.


فرزندخواندگی آزاد همچنین می‌تواند چالش‌هایی داشته باشد، زیرا ممکن است فرزندخوانده بین دو دسته از والدین خود احساس کند. علاوه بر این، والدین ممکن است سعی کنند بیش از حد با کودک ارتباط برقرار کنند، یا فکر کنند که دادن فرزند برای فرزندخواندگی اشتباه بوده است.


6. چالش های فرهنگی:

اگر فرزندخوانده شما از یک پیشینه فرهنگی متفاوت با خودتان باشد، می تواند چالش هایی برای کودک و خانواده شما ایجاد کند.
این اغلب در موارد فرزندخواندگی بین المللی دیده می شود. ممکن است سازگاری فرزندان شما با پیشینه قومی فرزندخوانده شما دشوار باشد و بالعکس. فرزندخوانده ممکن است با بزرگ شدن دچار از دست دادن هویت شود.

7. چالش های اخلاقی:

فرزندخواندگی همچنین می تواند منجر به چالش های اخلاقی شود.

ممکن است آژانس فرزندخواندگی حقوق والدین متولد شده را نقض کرده باشد.آژانس فرزندخواندگی ممکن است تصمیم بگیرد که برخی زمینه های حیاتی یا مسائل بهداشتی را از والدین خوانده پنهان کند.

منبع: گپچه ، wikihow

reza بازدید : 84 سه شنبه 11 مرداد 1401 نظرات (0)

جنسیت بیولوژیکی با ساختار و عملکرد دستگاه تناسلی فرد متمایز می شود: دستگاه تناسلی خارجی و داخلی و انواع واحدهای تولید شده توسط آنها. تخمک واحد زن و اسپرم واحد مرد است که برای تولید مثل طراحی شده است. بر اساس اندام تناسلی خارجی و داخلی، جنسیت بیولوژیکی یک فرد را تشخیص می دهیم: مذکر، ماده، سوم یا میانی.

جنسیت وضعیت بیولوژیکی فرد به عنوان مذکر، مؤنث یا سایر (اینترسکس) است و با معیارهایی مانند کروموزوم های جنسی، غدد جنسی و اندام تناسلی خارجی و داخلی تعیین می شود.

برای ارتباط با مشاور جنسی با متخصص گپچه کلیک کنید.

اندامهای تناسلی مرد:

مرد به فردی گفته می شود که دارای ویژگی های اصلی مشخص کننده جنسیت مرد باشد: اندام تناسلی مردانه خارجی و داخلی. آلت تناسلی خارجی آلت تناسلی و کیسه بیضه هستند، آلت تناسلی که به صورت خارجی از جفت بیضه داخل آن محافظت می کند. اندام تناسلی داخلی جنس مذکر بیضه ها، وزیکول های منی، کیسه بیضه و غده پروستات هستند. بیضه ها غدد جنسی مردانه هستند که در آن سلول های جنسی مردانه، اسپرم ها و هورمون های جنسی تولید می شوند. مجرای دفران یک جفت لوله است که اسپرم از طریق آنها حرکت می کند و وزیکول های منی و غده پروستات اسپرم تولید می کنند که در صورت مخلوط شدن با اسپرم، اسپرم (اسپرم) را تشکیل می دهد.

اندامهای زاینده زن:

مونث فردی که دارای ویژگی های اولیه مشخص کننده جنسیت زن - اندام تناسلی زن خارجی و داخلی - باشد، متعلق به حساب می آید. اندام تناسلی خارجی سینه ها، موی شرمگاهی پوشیده از مو، لب های بزرگ و کوچک، کلیتوریس که در زیر آن مجرای ادرار قرار دارد و سپس واژن که بیشتر توسط پرده بکارت در دختران پوشیده شده است. روی پرده بکارت سوراخ هایی وجود دارد که خون قاعدگی از آن خارج می شود. پرده بکارت به طور کامل واژن را نمی پوشاند و می تواند شکل ها، اندازه ها و ضخامت های مختلفی داشته باشد. یک تصور غلط رایج وجود دارد که پزشک می تواند در نتیجه معاینه زنان تشخیص دهد که آیا یک زن باکره است یا نه. در واقع یکپارچگی یا ظاهر پرده بکارت نمی تواند نشان دهنده وجود یا عدم وجود زندگی جنسی زن باشد. زیرا پرده بکارت ممکن است در دوران کودکی در اثر تمرینات مختلف بدنی یا استفاده از اشیاء خاص آسیب ببیند یا پاره شود. و در برخی از زنان ممکن است از بدو تولد جزئی یا به طور کامل وجود نداشته باشد.زنان-سلامتی-لوله های فالوپتنها 0.03 درصد از زنان با پرده بکارت قابل مشاهده به دنیا می آیند.

اندام های تناسلی داخلی جنس زن

عبارتند از تخمدان ها، لوله های فالوپ، رحم و واژن. تخمدان ها غدد جنسی زنانه هستند که سلول های جنسی زنانه، تخمک ها و هورمون های جنسی را تولید می کنند. رحم یک اندام عضلانی گلابی شکل است که در آن جنین رشد می کند. لوله های فالوپ لوله های عضلانی هستند که تخمک ها از طریق آنها حرکت می کنند و لقاح تخمک در آنجا اتفاق می افتد - اتصال اسپرم به تخمک. هر 28 روز یک بار، یک تخمک در یکی از تخمدان ها بالغ می شود. تا زمان بلوغ، تخمک در یک لامپ مخصوص - فولیکول قرار دارد. در طی بلوغ، فولیکول پر از مایع می شود و به لایه سطحی تخمدان می رود، سپس پاره می شود و تخمک در لوله فالوپ می افتد و به سمت رحم می رود. اگر تخمک بارور شود، سپس جنین حاصل به دیواره رحم می چسبد. اگر بارور نشود، با پوشش داخلی رحم جدا شده و از واژن عبور می کند. این فرآیند با مقدار کمی خونریزی همراه است و قاعدگی نامیده می شود.

جنسیت یک فرد زمانی متوسط ​​در نظر گرفته می شود که اندام تناسلی داخلی و خارجی فرد نه به وضوح مرد باشد و نه به وضوح زن. یک فرد میان‌جنس دارای ترکیبی از اندام تناسلی داخلی و خارجی مرد و زن است.

در بسیاری از فرهنگ ها، فرضیه "دو قطبی" وجود جنسیت پذیرفته شده است: فقط جنسیت زن و مرد وجود دارد. دلیل وجود این فرضیه، از جمله عوامل دیگر، عدم دیده شدن افراد اینترسکس است. با این حال، علاوه بر رویکرد «دوقطبی» به جنسیت و جنسیت انسانی، در فرهنگ‌های مختلف جهان، رویکردهای «چند قطبی» تساهل‌آمیز، پذیرنده‌تر، تنوع‌پذیرتر و فراگیرتر نیز وجود دارد، که در آن دوگانه‌گرایی (خوب- بد، راست-) نیست. اشتباه، خوب-بد، مرد-زن)، سیاه و سفید، و غیره)، که خوش آمدید. برخی از فرهنگ‌ها تشخیص می‌دهند که جنسیت‌های دیگری به جز مرد و زن در جهان وجود دارد که گاهی در اساطیر، اسطوره‌شناسی و مذهب آن فرهنگ منعکس می‌شود. در برخی کشورها (مثلاً هندوستان)، علاوه بر ذکر جنسیت «مرد» و «مونث»، امکان ذکر جنسیت «سایر» در اسناد رسمی نیز وجود دارد.

علاوه بر جنسیت بیولوژیکی، افراد دارای جنسیت های زیر نیز هستند:

جنس کروموزومی یا ژنتیکی که با ترکیب کروموزوم ها تعیین می شود. در انسان، و همچنین در برخی از حیوانات، جنسیت توسط نوع خاصی از کروموزوم، کروموزوم جنسی، تعیین می شود. کروموزوم X-ماده، کروموزوم Y-مرد، ترکیب کروموزوم XY (مرد)، ترکیب کروموزوم XX (ماده). ترکیبات کروموزومی XXY و XO در افراد بین‌جنسی یافت می‌شود، اما همه افراد بین‌جنسی ترکیبات کروموزومی فوق را ندارند.


رابطه جنسی هورمونیکه توسط هورمون های تولید شده توسط بدن تعیین می شود. استروژن ها مشخصه جنس مونث و آندروژن ها مشخصه جنس مذکر هستند که بیشتر خصوصیات جنسی ثانویه فرد را مشخص می کند، به عنوان مثال صدای ضعیف و کلفت در پسران، بزرگ شدن سینه ها و قاعدگی در دختران و همچنین رشد مو در دوران بلوغ. در هر دو جنس و تغییرات دیگر: اگرچه نر و ماده هر دو آندروژن و استروژن دارند، اما مقدار آنها متفاوت است و مقدار تعیین کننده است. به لطف مقدار زیاد استروژن است که دختران موهای صورت ندارند و پوست صاف تر می شود. و این سطوح بالای آندروژن در پسران است که آنها را مردانه تر می کند. همچنین اتفاق می افتد که مردان استروژن بیشتری دارند و زنانه تر به نظر می رسند.
رابطه جنسی قبل از تولد، جنسیتی است که توسط پزشک در طول بارداری یک زن به جنین اختصاص داده یا انتظار می رود.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 4
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 29
  • بازدید ماه : 29
  • بازدید سال : 558
  • بازدید کلی : 2,065